
فرآیندی که فرد خواسته یا ناخواسته طی میکند تا جایگاه شایسته و واقعی خانواده را در زندگیاش پیدا کند و به این باور برسد که خانواده در رأس روابط انسانی قرار دارد، ممکن است سرشار از درسهای سخت و سنگین باشد. در فیلم «پس از رفتن» بخشی از این فرآیند را میبینیم…
گروه زندگی: گاهی روزگار، فرد را به نقطهای سوق میدهد که به اشتباه فکر میکند دیگرانی بیش از خانواده او را دوست دارند و دلسوزش هستند. فرآیندی که فرد خواسته یا ناخواسته طی میکند تا جایگاه شایسته و واقعی خانواده را در زندگیاش پیدا کند و به این باور برسد که خانواده در رأس روابط انسانی قرار دارد، ممکن است سرشار از درسهای سخت و سنگین باشد. در فیلم «پس از رفتن» بخشی از این فرآیند را میبینیم… نکاتی که فراموش نمیکنیم همان طور که در گزارشهای قبل گفتیم ما در گروه «زندگی» قرار نیست پا در کفش منتقدان سینما کنیم و نقد فنی انجام بدهیم. پس با کارگردانی و بازی و… کاری نداریم. میخواهیم از دریچهٔ زندگی و کلیدواژههایی که در سبک زندگی و حال خوب، برایمان مهم است، فیلمها را بررسی کنیم و نهایتاً ببینیم فیلمهای امسال تا چه حد همجهت با ارزشها و سبک زندگی ایرانی اسلامی هستند. فکر کردیم شاید همراهان ما در گروه زندگی مایل باشند آثار سینمایی جشنوارهٔ فجر را از نگاه زندگی ببینند و بعضی از آنها را برای تماشا در اکران عمومی انتخاب کنند. راستی؛ نگران لو رفتن قصه نباشید. ما تا همان حدی قصه را باز میکنیم که عوامل فیلم در مصاحبهها و نشست خبری دربارهٔ قصه گفتهاند؛ مگر در پرداختن به جزئیاتی که به قصه و پایان فیلم لطمه نمیزند.
ازدواج و نیاز به همسری همدل محبت از احساساتی است که انسان را به آرامش میرساند. محبت همسر به طریق اولی این خاصیت را دارد. در فیلم یک زوج نسبتاً مسن را میبینیم که جلوههای مهرورزی و محبتطلبی هنوز در آنها بیدار است. مرد در اوج ناراحتی، فراموش نمیکند که بابت غذا از خانم خانه تشکر کند. زن مسن که از علاقه و توجه بیش از حد همسرش به یک خودروی قدیمی دلخور است، با حسرت به پسر جوانش میگوید «کاش یکی ماشین رو بندازه تو دره، تا بابات یه کم به من توجه کنه.». این جمله نشان میدهد انسان حتی در کهنسالی هم به محبت همسر نیاز دارد. بر همین مبنا، شکست در ازدواج و نارو خوردن از همسر میتواند فرد را کاملاً در هم بشکند و منهدم کند.
خانواده، دژی مستحکم در شلوغی دنیا همان قدر که همراهی، محبت و حمایت خانواده میتواند فرد را از آسیبهای اخلاقی، اجتماعی و… مصون نگه دارد، نبود این همراهی و محبت و حمایت، برای زندگی و آینده فرد خطرناک و آسیبزا است. در «پس از رفتن» میبینیم که گرمای محبت خانواده چطور میتواند کودک را پابند و او را متمایل به ماندن در شهری جدید بکند که ابتدا آن را «شهر غریب» مینامد. در فیلم یک رابطهٔ «خواهر برادر»ی تخریبشده و آسیبدیده را میبینیم. اگرچه خواهر با عباراتی مثل «تو هیچ وقت نبودی!» و «تو هیچ وقت فرصت نداری.» به برادر گله میکند، اما لابهلای همین گلایهها در واقع از جای خالی برادر و عدم نقشآفرینی او در زندگی خود شکایت دارد و نیاز به محبت و حمایت برادر را فریاد میزند.
هرگز دست فرزندتان را رها نکنید حتماً قبول دارید که فرزند را تا یک سنی میتوان تربیت کرد. وقتی سنش بالا میرود و خودش خانوادهدار میشود، دیگر وقت تربیت کردن به آن معنی دوران کودکی و نوجوانی نیست. از این پس او به حمایت نیاز دارد و همدلی و مشاوره دادن. سرزنش کردن فرزند وقتی مرتکب اشتباه میشود، نه تنها فایدهای ندارد، که او را از خانواده دور میکند و باعث میشود به پنهانکاری رو بیاورد. اما اگر پشتش به حمایت پدری همدل و همراه گرم باشد، در جوانی هم میتوان به او درس زندگی آموخت. معمولاً پسرها بسیاری از الگوهای رفتاری را از پدرشان میگیرند. به طور کلی اگر بچهها شاهد عذرخواهی کردن پدر (و مادر) هنگام اشتباه بوده باشند، میآموزند که خطا یا ظلم را باید ضمن عذرخواهی، جبران کنند. اگر فرزند محبت زبانی را در خانواده دیده باشد، یاد میگیرد و این مهارت، جزئی از وجودش میشود. در فیلم میبینیم که مرد جوان بلد نیست با زبان و کلمات به پدرش محبت کند. در عوض محبتش را با حوله دادن به پدرش نشان میدهد. به زندگی برگردید شروع دوباره کار سختی است، همانطور که ساختن از نو. مهم است که بتوانیم بعد از یک شکست یا اتفاق ناگوار به زندگی برگردیم و در جریان آن قرار بگیریم. این اتفاق ناگوار ممکن است شکلهای متفاوتی داشته باشد. اعتیاد یک مشکل بزرگ است. جلب اعتماد اطرافیان بعد از ترک اعتیاد، مشکل دیگری است شاید به بزرگی خود اعتیاد. چطور باید این اعتماد در هم شکسته را دوباره جلب کرد؟ یکی از شخصیتهای فیلم با این مسأله دست به گریبان است. ازدواج مجدد بعد از مرگ همسر، مسألهی دیگری است که هم خود فرد باید با آن کنار بیاید و هم احتمالاً نیش و کنایههای دیگران به خاطر این کار را هضم کند. این مسأله را هم در «پس از رفتن» میبینیم.
حس ناخوشایند، برخورد ناشایست در بسیاری از فیلمها، صحنهها یا اتفاقاتی هست که مخاطب را میآزارد. شاید بعضی از آنها ناگزیر و مربوط به شخصیتپردازی و بعضی در راستای پیشبرد داستان و بعضیها هم بیفایده باشند. ولی به هر حال حس ناخوشایندی به مخاطب منتقل میکنند. فریاد کشیدن جوان بر سر پدر، تهدید به خودسوزی، سوءاستفاده از اعتماد دیگران (خصوصاً همسر) و… از این گونه اتفاقات است که در فیلم دیده میشود. نمایش مرد در حمام با بدن برهنه در این فیلم هم نقشی در داستان ندارد؛ که البته در گزارشهای قبل گفتیم در فیلمهای این دورهی جشنواره فجر پرتکرار بوده و نوعی قبحشکنی یا عادیسازی برهنگی به نظر میآید. حس ناخوشایند بعدی مربوط به عذرخواهی است. تصور کنید چه صحنهی مسخرهای از آب در میآید اگر با شرمندگی از کسی عذرخواهی کنید و همزمان خنجری در قلبش بنشانید. این حکایت را هم به شکلی دیگر در فیلم شاهد هستیم. حس خوب قصه در صحنهای از فیلم میبینیم که مرد ماشین یک مشتری را بدون گرفتن دستمزد تعمیر میکند. میتوانست وانمود کند که در حال انجام کار مهمی روی ماشین است و در انتها دستمزد زیادی بگیرد. ولی او حرامخور نیست. حس خوشایند بازگشت به آغوش خانواده، احساس تعلق به خانواده و قرار گرفتن تحت حمایت و محبت خانواده در داستان «پس از رفتن» خودنمایی میکند و برای مخاطب خوشایند است. متعهد و وفادار ماندن به همسر و صادق بودن با او از نکات مثبت دیگری است که در فیلم به تصویر کشیده شده است. پایان پیام/